گفته باید حتما بیای عروسی.کلی مشکلات تو خونه داریم دغدغش اومدن من به عروسی خانوادش هست میگه باید بیای راه نداره من سنم بالاس تنها دختر مجردی هستم تو فامیل که تا این سن مجرد مونده حتی از من کوچکتر ازدواج کرده باعث مجرد بودنم هم خودش و شرایطمون هست...انقدر فامیلش باهام بدرفتار کردن تمام این سالها حالم ازشون بهم میخوره ببینمشون تا یک هفته حالم بده همینطوریش هم کلی نشخوار فکری دارم. الانم با این وضعیتم مطمئنم ده برابر همیشه اذیت میشم با رفتار ها و نگاهاشون.. تا چند ماه پیش همش یکی یکی به مامانم میگفتن سن دخترت دیگه خیلی بالا رفت و...
چیکار کنم با ادم زورگو و خودخواه که خودش نزدیک بیست سال با فامیل مامانم قطع رابطه کرد نه خودش رفت نه گذاشت مامانم بره حتی یکبار. حالا که خوب اسیباش رو زد برای من رفته بالای منبر..کلی مشکلات تو خونه داریم هر روز دعواهای شدید تنها مشکلش شده این اونم چون میخواد اذیتم کنه