الان سه سالی هست که خدمتم تموم شده و طی این سه سال رفتم و یکسال و خورده ای یه شغل فنی یاد گرفتم و با حقوق کم شاگردی سر کردم پدرمم آدمی نبود که بگم پول پس انداز کنه و الان حمایتم کنه و این کار فنی رو هم بعنوان یه شغل دومی یاد گرفتم ام دی اف کارم . نمیدونم چم شد از بعد خدمت سربازیم آدمی نبودم که دست رو دست بزارم چهار پنج جایی اقدام کردم واس استخدامی که نشد و آشنا بازی بود. خیلی دلم پره زیاد رفیق باز نیستم یکی دوتا دارم که با یکیشون ده دوازده سال رفیقم منو این رفیقم قبلا باهم مینشستیم درد و دلی میکردیم اون میگفت من میگفتم الان اون با یه دختره دوست شده با اون حرفای دلش رو میزنه و من باز مثل قدیم میشینم باش درد و دلی میکنم ولی اون شنونده خوبی نیست. راستش بهش حق میدم که حرفاش رو با اون بگه ولی خب اینکه کنار من هی با اون چت میکنه یخورده ناراحتم میکنه حس میکنم بی احترامی میکنه یا وقتایی که درد و دلی میکنم زیاد پی حرفام رو نمیگیره مثل قدیم ولی واقعا دلم پر هست دیگه نمیخوام زیاد کشش بدم ولی خب نمیدونم چم شده بعضی وقتا میرم یه جای خلوت پیدا میکنم و از غصه و گرفتاری و مشکلات گریه میکنم دست خودم نیست صدای گریه هام خیلی بلنده و اشکمم بند نمیاد از مشکلاتم نگفتم شمام مثل خواهرم قراره یک ماه دیگه برم یه جایی اقدام کردم واس استخدامی واسم دعا کنید دیگه خسته شدم از بیکاری و چالش کار پیداکردن عابرومون رفته توی فامیل میگن خونواده ما سه تا مرد توشونه که بیکارن و درآمدی ندارن برادر بزرگم دل به زندگی و کار نمیده پدرمم معتاده کاری هست ولی خرج خودش میشه ولی من هیچ وقت کوتاهی نکردم با دلای پاکتون واسم دعا کنید کارم حل بشه ممنون