خیلی حالم بدههه این روزا با اینکه ی برنامه خوب ریختم هر روزم داره تباه تر از دیروزم میشه ...
یادم میره کی ام چی میخوام خستم حس ی بازنده رو دارم آرزوهاشو در عین خواستن نمیخواد از خودم متنفر شدم از اینکه هر روزم مثل دیروزمه هیچ حس خوبی ندارم زندگی لذت خاصی نداره برام
فکر میکردم جمعه که ی عروسی داریم حالم بهتر میشه اما حس میکنم حال خوب من همش تظاهرهه من میخوام خودمو بکشم بیرون از این منجلابی که توشم مدت زیادی گیر کردم دیگه اون دختری نیستم که میخورد زمین پا میشد این دفه آخری که باختم خودمو دیگه برنگشتم
هعی برنامه بریز هعی نشه هعی روزت اون روز دلخواه نشه
خستم دیگه طاقت ندارم بخدا سیر شدم از خودم از زندگی بدم میاد از همه چی
همشم تقصیرررر خود منههههه
من مقصر حال بد خودمم
من از خودم بیشتر از هر کسی متنفرم
از زندگی از همه چی