اصلا اهل پنهان كاري و اينا نيست،مدام هم باهم هستيم،ديشب گفت ميخاد وسيله ايي رو ببره سره كارش و بياد،نميدونم چرا شك كردم و شروع ب كنكاش كردم و اخر فهميدم دروغ گفته و بادوستش جايي رفته،اسمش باغستان بوده،چون ب دوستش گفته بود لوكيشن بده.صبح بهش گفتم و دوساعت صحبت و بخث كرديم زير بار نرفت ك دروغ. گفته.برادر كوچيكش هم با اون دوستش بوده،خلاصه الان دست پيش گرفته و تو قيافه رفته