اول سنش رو بهم الکی گفته بود بعد چن ماه ک فهمیدم گفت اگه راستش رو میگفتم باهام نمیموندی ما قول و قرار ازدواج هم گزاشته بودیم از همون اولش الان بد ت ذهنم خورده حالم خوب نیست بلاکش کردم ولی بازم زنگ میزنه مجبورم جواب بدم هیچ جوره هم ول کنم نیست من دوسش دارم ولی سنش برام زیاده بعدا دچار مشکل میشیم از اون ورم میگه من مهریه ای که میخاستی قبول کردم (۱۸۵ تا گفته بودم)میگه الان کسی بالا ۱۰ تا قبول نمیکنه میگم چ ربطی ب مهریه داره مشکل اصلی سنته ولی بازم یجوری بحث رو میپیچونه
شما جای من بودین چیکار میکردین؟
من ۱۹ سالمه اونم ۳۵
ی خونه داره مامانش و ابجیش زندگی میکنن یکی دیگم ک قدیمیمه گفته اونو میخاد بازسازی کنه ماشین پراید هم داره