خرید کردم یه دست لباس خونگی برای دخترم خریدم ولی از بس ذهنم داغون بود جا گذاشتم اونجا متوجه نشدم. بعد رفتیم یه جفت صندل برای دخترم خریدیم همون جا پوشید یادم رفت کتونی های خودشو از زمین بردارم کتونیاشم نو بود با یه جفت جوراب 😤 وقتی برگشتیم خونه فهمیدم. دوباره با شوهرم رفتیم ولی کفشا نبود که نبود برگشتیم خونه تازه فهمیدم لباساشم جا گذاشتم🤦♀️ تا رفتیم دیگه جمع کرده بودن.شوهرم چیزی نگفت ولی از دیروز دارم خود خوری میکنم خیلی ناراحتم باز به خودم میگم ولش کن صدقه سر بچه هام ولی باز یادش میافتم اعصابم خورد میشه😤
منم اولین بارم بود چیزی جا میزارم یه خورده شم تقصیر شوهرم بود کارتو داده بود دستم تا خرید میکردیم سریع میگفت کارت بکش بریم بعد تا میومدم کارت بکشم خودشو بچه محو میشدن تو شلوغی نگران بودم بچه گم نشه برای همین هول میشدم
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
آره تا حالا نشده بود موقع خرید چیزی جا بذارم. البته بعد از زایمان ام یه خورده فراموش کار شدم ولی موق ...
اشکال نداره پیش میاد مگه یک نفر چند جا را باید بپاد
و مراقبت کنه گاهی آدم خسته هست ذهنش مشغوله
پیش میاد من خودم گوشی توی دستم ده دقیقه بود داشتم دنبالش می گشتم
🖌️تو زندگی ما یک سری آدما هستند که ...!!!تو در معاشرت باهاشون اونا را عمیقأ تحسین میکنی بس که مهربونند، خوش قلبند،خوش اخلاقند ،یک رنگند،همراهند،با سلیقه و با حوصله اند اصلا درجه یک هستند یهو از ته قلبت میگی ای خدااااکه تورو حفظت کنه الهی که باشی همیشهبرای تو : که «رنجیدی و نرنجاندی»
همین جوریشم داغونم تو زندگی دیگه بدون اون لحظه چقدر ذهنم خسته بود شوهرمم بقیه خریدا تو دستش بود کارتو داده بود دستم تا چیزی میخریدم میگفت سریع کارت بکش حوصله نداشت وایسه بعد با بچه یهو محو میشد تو شلوغی منم دنبال این دوتا میگشتم ذهنمم داغون فکر میکردم شوهرم برداشته
اشکال نداره پیش میاد مگه یک نفر چند جا را باید بپادو مراقبت کنه گاهی آدم خسته هست ذهنش مشغوله پیش می ...
آره بابا خودم یه بار تو بازار بچم تو بغلم بود داشتم با نگرانی دنبال بچم میگشتم اطرافم 🤦♀️ میگفتم بچه کووو بچمم تو بغلم داشت همراه من اطرافو نگاه میکرد دنبال بچه میگشت 😂 یهو دیدم تو بغلمه برادر زادم داشت بهم میخندید
🤣😂😂😂وای یاد خودمو شوهرم افتادیم رفته بودیم رستورانقبلشم خرید کرده بودیم ..بعد غذا اومدیم خونه یه ...
باز خوبه اونجا رستوران بوده. من کفشا رو بغل بساطیا جا گذاشتم رفتم دیگه کفشا نبود آقاهه هم گفت من ندیدم.کفشا که رفت. اون لباس فروشه هم بساطی بود حالا باید تا جمعه دیگه صبر کنم اگه حواسش بوده باشه شاید برام نگه داشته باشه ولی بعید میدونم خیلی شلوغ بود خودشم سرش شلوغ بود.
آره بابا خودم یه بار تو بازار بچم تو بغلم بود داشتم با نگرانی دنبال بچم میگشتم اطرافم 🤦♀️ میگفتم ب ...
🤣🤣 اوضاع حیطه که
🖌️تو زندگی ما یک سری آدما هستند که ...!!!تو در معاشرت باهاشون اونا را عمیقأ تحسین میکنی بس که مهربونند، خوش قلبند،خوش اخلاقند ،یک رنگند،همراهند،با سلیقه و با حوصله اند اصلا درجه یک هستند یهو از ته قلبت میگی ای خدااااکه تورو حفظت کنه الهی که باشی همیشهبرای تو : که «رنجیدی و نرنجاندی»