بچه هامنو دوستم ۱۱ساله دوستیم
دوستمم ۱۲ساله با رفیقش دوست بود یعنی یکسال قبل من
الان ۲۶ سالمونه
۵ساله این رفیقش خواستگارش بود
قبل اون بچه بودن خب
باباش نمیداد
۵ساله هرسال ۳/۴بار میان خواستگاری
باباش حتی ازخونه بیرونشون کرده وفلان
دیروز قسمم داد دعاش کنم
باخدا وامام رضا قهر بودم
اما دعاش کردم
میگمعجزه شد
میگ بابام باروی خوش پذیرفت
همه رو خودش دعوتکرد
وهیچی نگفت وهرچی اونا گفتنم قبول کرد
بعد فیلم فرستاد
مادروخواهر پسره بغلش کردن رفیقمو
منم گریم گرفت
ب چن دلیل ۱_دوتا دختر دارم ب رفتنشون فک کردم
۲_رفیقمه مث خواهرمه بعد۵ سال سختی وگریه رسید ب عشقش
۳_امام رضا حرفمو زمین ننداخت چون بهش ی چیزی گفتم دیروز فک میکنمجواب اون حرفمو داد
حالا شوهرم گفت تو چقد سبک هستی ک واس خواستگاری ی غریبه گریع میکنی
اونیکی دوستمم گفت اره شوهرت راس میگتو اسکلی
واقعا اسکلم؟؟