من به خاطر رفتار غلط پدرمادرم تو بچگی روی یسری چیزا حساس شدم و حالا که خودم بچه دارم سنم بالا رفته دیگه نمیخوام اجازه بدم رفتارشونو تکرار کنن
متاسفانه هردوشون به صورت افراطی فدای پدر و مادر و خواهر برادراشون کردن عوض اینکه تمرکزشونو بذارن رو بچه هاشون
بچگی ما رو مجبور میکردن زورکی با فامیلا حرف بزنیم مناسبتا رو تبریک بگیم تسلیت بگیم احوال پرسی کنیم
ازین که دو تا شونم مسابقه میذاشتن و ما رو مجبور میکردن از یه جایی به بعد متنفر شدم
الانم مثلا هی مداااام هرروز تاکید میکنه به فلانی بااااید زنگ بزنی زنگ زدی؟
بگم نه قیامت بپا میکنه
بخدا جوری شده میگم اقا من نمیخوام کسی کاری برام بکنه همون چند نفر دایره امنی که دارم از فامیلا بسه برام میرم میام زنگ میزنم میگم میخندم
بابا فلان فامیلی که اصلا من براش مهم نیستم چرا من باید خودمو کوچیک کنم براش
خیلی خستم ازشون
پسسسسس درس اول هیچ وقت بچه هامو مجبور به همیچین کارایی نمیکنم