منو مامانم باهم خیلی خوبیم البته خوب بودیم🙂مامان من چند وقته همه اتفاقای خونه رو میندازه گردن من هر دعوایی بشه بین خودشو بابام میگ مقصر تویی یه نمونه
امشبب مامانم رو تختی جدید برای خودش خریده بود بعد آورد من و بابام ببینیم باز کرد دیدیم بعد ک دیدیم به من کف بیا کمک کن جمعش کنیم من گفتم باشه رفتم باهاش کمک کردم که جمعش کنه بعد که داشت جمع میکرد من اینطرف رو تختی و گرفته بودم برگشت گف اینجوری نگیر اینور بگیر آمدم اونورشو گرفتم میک بهت میگم اینمدلی بگیر میگم خب مامان چجوری یهو داد زد کوری تو کورییی دستمو نکاه کن اینجوری😐😐
یهو من اینجوری شدم😐گفتم مامان باشه چرا اینجوری میگی
همون لحظه بابام برگشت کفت راست میگه چرا سر بچه داد میزنی یهو مامانم برگشت داد و بیداد مقصر دعوای منو بابات همیشه تویی گورت و گم کن گربه کور هر چی میکنم چشت نمیبینه😐😐بعددکف این چندماه هم بگذره از خونه پرتت کنم بیروننن راحت شم از دستت بابام هر چی کف بس کنند گوش نکرد ک نکرد (چندماه دیگ عروسیمه )اصن جدیدا نمیدونم چرا باهام اینجوری میکنه همش میگه بفرستم خونت راحت میشم از دستت
قبلا مشکلش این بود ک تو خونه بهش کمک نمیکنم ولی بخدا الان از خودش تو خونه بیشتر کار میکنم😭😭نمیدونم چرا باهام اینجوری میکنه من امشب بند دلم پاره شد😭 دیگ اصلا یه دوسه ماهی هست حس میکنم مامانم ازم متنفره جالبه همش برای بابام تکرار میکنه که قبلاً دوسش داشتم خیلی الان از چشمم افتاده آخه چرا😭من که دارم میرم چندماه دیگ 😭