هفته پیش آخرین مهلت بود که پول جشن رو بدیم واسه جشن الفبا و عکس یادگاری منم هی به شوهرم میگفتم میگفت لازم نکرده همش پول پول. اخر دیروز خودم ۱۰۰ تومن دادم پسرم برد وقتی امروز رفتم دنبالش هوا گرم بود روپوششو درآورد داد دستم دیدم تو جیبش پوله گفتم چیه گفتم خانم داده. رفتم سرکلاس تا خانم نرفته دیدم مادرا دورشن منو از دور دید فهمید گفت بهتتون زنگ میزنم. دیگه اومدم خونه خودم زنگ زدم گفت پول جشنشو خودم دادم منم گفتم لازم نبود چرا زحمت کشیدین گفت نه اینجوری دوس دارم و ناراحت نشین دیگه منم گفتم به نیت پدرومادرتون قرآن میخونم خدا رحمتشون کنه.
هم خجالت کشیدم هم دعاش کردم که هنوز آدمایی هستن که دلاشون بزرگ و قلب مهربونی دارن.
حالا پسرم میگه چرا خانم پول داده نکنه جشن کنسل شده