امروز پسرم زود تعطیل میشد دیگه صبح بردمش با یه مادره تو حیاط مشغول حرف زدن شدم اونم گفت همینجا بمونیم دیگه نریم و برگردیم و تو این گرما منم خیلی دو دل بودم تودلم گفتم یوقت شوهرم پانشه شر کنه. دیگه موندم بعد که تعیطیل شد نزدیک خونه بودم یهو گوشیم زنگ خورد دیدم شوهرمه قلبم ریخت گفتم یاحسین میدونم الان میخواد فحش بده دیگه جواب دادم گفتم پشت درم. اومدم تو مادرشوهرم تو پذیرایی خواب بود ما اومدیم بیدار شد. اومدم تو اتاق خواب خیلی عصبی گفت تا الان کدوم گوری بودی منم گفتم مدرسه بودم داشتم به خانم کمک میکردم گفت گوه خوردی ولگرد. تورو ولت کنن میری ول گردی اصلا خونه نمیای یبار دیگه دیر کنی قلم پاتو میکشونم .مطمئنم مادرشوهرمم فهمیده و خوشحال شده چون اونم همش تیکه مینداخت قبلنا که عه چرا الان اومدی یا تو چرا میمونی کلاس کمک کنی