یه دوستی بابام داشت چند ماه دنبال طلبش بود. بعد یه حرکت جالبی زد. با خودش یه صندلی برداشت رفت جلوی در خونه بدهکار نشست یک کلمه هم حرف نزد و این کار رو تا یکی دو هفته ادامه داد. طرف هم که میاومد اعتراض این فقط با آرامش جواب میداد.
کم کم همسایه ها اومدن که تو کی هستی چی میخوای اینم گفت طلب دارم از ایشون نمیده
اونم از ترس آبروش داد پولو در نهایت