خیلی خیلی خیلی ناراحتم انگار یه عزیز دوست داشتنی رفته
خیلی غمگین هستم
سر خیابون ما سالهاست یک پیرمرد زحمتکش جوراب فروش بساط داشت اوایل مامان الکی ازش جوراب میخرید بعد کم کم دوست شدیم بنده خدا همیشه سلام علیک میکرد بعد دیگه هفته ای یک بار مامان بهش یه مقدار پول میداد هفته بعد من و این روند ادامه داشت
خیلی منو دوست داشت هر وقت اتفاق خاصی میافتاد واسم متوجه میشد و حس میکرد و میگفت
هفته پیش هم دیدمش طبق همیشه
اما امروز فهمیدم
بر ما گذشت نیک و بد اما تو روزگار فکری به حال خویش کن ، این روزگار نیست...
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
تو فضای مجازی خیلی سو تفاهم ایجاد میشه و هر کسی با لحن خودش نظر میده و دیگری با لحن خودش نظر رو میخونه و سلیقه ها و فرهنگها فرسخ ها متفاوته اگه سوتفاهمی پیش اومده و امد همدیگه رو ببخشیم .
ماهم ی مشتری پیرمرد داشتیم چندتا پسر داشت کمکش نبودن هنسرم یرفت بعضی کاراشو انجام میداد خیلی دوسش داشتم اخرین بار کدو تنبل داد به همسرم دوسه روز بعد سکته کرد مرد خیلی غمگین بودم انروزا
اللّهم عجّل لولیک الفرج به حق زینب کبری (س) ❤️السّلام علیک یا صاحب الزّمان ❤️برای سلامتی امام زمان صلوات🌹 خدایا بیاد روزی که خونم کنار مسجد باشه و صدای اذان بپیچه تو خونم مخصوصا اذان صبح ماه رمضون و دعای سحر بگو آمین💚💚من به آرزوم رسیدم درکمال ناباوری تقریبا یکماه بعد خرید خونه متوجه شدم نزدیک خونمون مسجد هست و من معجزه ی خدارا برای بار دیگر دیدم💚