خدایا ازهیچ جاشانس نیوردم شوهرم چندماه ولم کردهعقدیم وگفتهتوافقی حدابشیم منم گفتم باشه جدامیشیم ولی مهرمو میگیرم باهام بازی کردی دوسال عقد بلاتکلیف نگهم داشتی الانم یا خیانت و کثافت کاری ولم کردی بابام چون شوهرم ازاشناهامون ازشون میترسه هیچ بفکرایندم نیس هیچ نگفت دخترمی خودم پشتتم نگفت مول احتیاج داری خودم تنهایی کارامو کردم بعد طلاق نمیخوام دیگ باخانوادمزندگی کنم ازشون متنفرم از خانوادگی هربلایی سرم اومد بابام پولداره ۳تومن بهم نداد مهریمو اجرابزارم طلافروختم ازهمشون متنفرم