بعد اون خیانتی ک دیدم طرف از چشم افتاد ینی دیگ نه دلم میخواست ببینمش نه اصلا دلم براش تنگ میشد اصلا حتی بهش فکرم نمیکردم توی دانشگاه به دوستام گفتم خداروشکر دیگ بهش فکر نمیکنم حالم خیلی خوبه چقد زندگی بدون عشق قشنگه و فلان.. از همون روز ک اومدم خونه بیقراریام باز شروع شد امان از امروز ک دیشب خوابشو دیدم وایی چرا خدا اینو میاره توی خواب من ک اینقدر حالم بد بشه خوابه عین واقعیت بود بغلش کردم 😭😭 چه خاکی تو سرم بریزم چجوزی من اینو فراموشش کنم