خواهرم همش ۲۰سالشه
متاسفانه پدرم اعتیاد داره به خاطر موقعیت پدرم خیلی وقتا ها از طرف یه هاستگاری رد شدیم که خاک زیر پا نبوده
نگم خاستگار کلا ندارم اتفاقا خاستگار خیلی خوبی داره
چهارتا خواهریم دوتامون ازدواج کرده
هیچ برادری نداریم
پدر پا به سن گذاشته
الان یه پسر امده خاستگاریش قبلا نامزد داشته طلاقش داده
خواهرم نشون کردن
گفتن مدتی حرف بزنن تفاهم داشتن عقد بشن
اینم بگم تو منطقه ما زیاد دختر با نشون نمیزان نهایت دو هفته عقد میکنن
بعد سه روز از بله برون
از چند جا شنیدم پسره پسر شری هست همش سر دعوا داره خانواده مشکلی نداره ولی این پسرشون کلا چون سرش داغه جونه همش پی دعوا ایناست
به پدرم گفتم بریم دوباره تحقیق کنیم شاید درست باشه
چه خواهرم پدرم تو روم وایسادن گفتن دخالت نکن
خواهرم گفت هرچی باشه باهاش ازدواج میکنم خودم شانسم
پدرم گفت هزار نفر بگه بده باز بهش میدم من دم در بودم با همسرم قهر کردم برگشتم گفتم خود دانی ترشیده ببدخت نون خور کم کنید بره بابا
روز بعد خواهرم با پسره دعوا شده خواهر بزرگم متوجه دعواشون شده
داد بیداد حرده چرا بیه این پسره میدنش این پسره نرمال نیست از الان اینجور میکنه وای به حال بعدش
حلقه پس فرستادن گفتن دختر نمیدیم
الان باز پسره باز پیام زنگ زده به خواهرم خام شده میگه باهاش ازدواج میکنم
خانوادم حرفی ندارن میگن تصمیم خودشه
خب بزرگتر چی هستین
اختیار میدن دست دختر بیست ساله