2777
2789


بیا تا قدر یکدیگر بدانیم

که فردا چون شود دیگر نمانیم

نه اینجا قصه ای از غصه ماند

نه خنده در صدای غم بخواند

من و تو عاشقی را شیوه بودیم

دریغا خود نه ! یک آیینه بودیم

اگرچه مستی ام بی می معماست

من اینجام و هوای دل همینجاست

خدایا باختم من هستی خود

کنون افسوس بر این مستی خود

نه قدری ماند اینجا تا بدانیم

نه اسمی از قریبی تا بخوانیم

چو بلبل چچهی کردن غزلها

بهار است و نرفته فصل سرما


@_mahyar   

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز