2777
2789

بشدت بی حوصله و بی اعصاب شدم 

ی مسئله ای پیش اومد ی بحث بین منو خانوادم 

شب خوابیدم صبح بیدار شدم دیدم بدنم کووووفته است

سریع ی صبونه خوردم اومدم اتاقم بیرون نیومدم تا شب

بعد رفتم نماز خوندم برگشتم باز 

اونجا خانوادم فهمیدن ی چیزیم هست مامانم فک کرده قهرم 

در صورتی ک واقعا بی حال بودم و بشدت بی حوصله

خواستم چن بار برم بیرون حوصله نداشتم و استرس داشتم یخورده


بعد امروز خیلی وخیم تر شد 

من خیلی مهمون نوازم بشدت

امروز مهمون اومد در رو قفل کردم نشستم 

مامانم کلی نفرینم کرد فقط زل زده بودم ب دیوار

بشدت هم گریه میکنم

الانم س روزه لب ب هیچی نزدم جز صبح ها ک ی چیزی میخورم 


نمیدونم چم شده


تازه هم رفتم بیرون فقط یی احترامی شد

ن ب کسی سلام کردم ن با کسی حرف زدم( مهمون داشنیم)

بعدشم برگشتم 

خیلی بد شد خیلی

خدا روزی رسانِ قدرتمند من است💜

فکر می کنم به این خاطر باشه که اون بحثی که با خانواده داشتی رو‌ حل نکردی

حتما حرفایی داشتی که باید بهشون می زدی تا مشکل یا سوءتفاهمی بوده حل بشه اما نگفتی بیشتر حرفایی زدی که بر خلاف میل درونیت بوده و حرفای اعصاب خرد کنی هم شنیدی و ناراحت و دل شکسته هستی که چرا کسی نیست که درکت کنه 

من این طور برداشت کردم از حالت هایی که داری شایدم مشکلی برات پیش اومده و اون باعث استرس شده برات 

هر چی که هست اون مشکله باید حل بشه تا رو به راه بشی

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

فکر می کنم به این خاطر باشه که اون بحثی که با خانواده داشتی رو‌ حل نکردیحتما حرفایی داشتی که باید به ...

ددقیقا درسته ولی خب اصلا نمیشه باشون حرف زد نمییییشه اصلا نمیفهمن  ادمو منم سکوت میکنم 


خدا روزی رسانِ قدرتمند من است💜

ددقیقا درسته ولی خب اصلا نمیشه باشون حرف زد نمییییشه اصلا نمیفهمن ادمو منم سکوت میکنم

برای بهتر شدن حال خودت میگم ممکنه با این جور صحبت کردنی حس کنی حتی به غرورت بر می خوره اما با ملایمت و محبت و حتی گاهی مظلوم نمایی میشه بزرگترها رو آروم‌کرد و تشویقشون کرد که به حرفات گوش بدن

مثلا من همین چند شب پیش با مادرم بحثم شد اون اصلا نمی خواست به حرفام گوش بده اما وقتی یه ساعت‌ از بحث گذشت از شدت عصبانیت داشت اشکم در اومد اما سعی کردم حرف دلمو با ملایمت و حس دلسوزی نسبت بهش بگم وقتی اون از نیت درونی من باخبر شد متوجه شد اشتباه‌ برداشت کرده بحث هم تموم شد

یه سری حرفا رو تا نزنی آروم‌ نمی گیری تو بچشون هستی قطعا دوست دارن فقط باید لحن حرف زدنت جوری باشه که دلشون برات بسوزه و بخوان به حرفات گوش بدن

توی دوران نوجوونیم همه نوع رفتاری در پیش گرفتم‌ از داد زدن و اعتصاب غذا اما اینا بیشتر عصبانیت طرفین رو شعله ور می کرد اما الان به سنی رسیدم که خسته ام واقعا حوصله ندارم بحثی رو کش بدم با ملایمت حل میشه  روی چند نفر دیگه هم تست کردم جواب داده اون قدر حرص بهم وارد شده که همه جملاتم رو با بغض و دل شکستگی گفتم سریع بحث تموم شده اون همه خشمی که فرو خوردی رو اگه بتونی آروم خارج کنی شاید به بهبود روابط بینتون کمک کنه

برای بهتر شدن حال خودت میگم ممکنه با این جور صحبت کردنی حس کنی حتی به غرورت بر می خوره اما با ملایمت ...

مشکل همینجاست 

خجالته ک نمیزاره حرف بزنم

کاش زن داداشام باهامون زندگی نمیکردن

خدا روزی رسانِ قدرتمند من است💜

مشکل همینجاست خجالته ک نمیزاره حرف بزنمکاش زن داداشام باهامون زندگی نمیکردن

اگر کسی واقعا دوستت داشته باشه با اون شیوه ای که گفتم نرم میشه اما زن داداش فرق داره 

اگه سر ناسازگاری داشته باشه سخت میشه 

اذیتت می کنن؟

اگر کسی واقعا دوستت داشته باشه با اون شیوه ای که گفتم نرم میشه اما زن داداش فرق داره اگه سر ناسازگار ...

وجودشون ازار دهنده اس نمیتونم راحت باشم 

ولی همش تقصیر خودمه 

تقصیر خودم هم نیست حقیقتش 

یهو پاشدم دیدم بشدت بی حوصله ام هرکاری کردم حوصله ام سر جاش نیومد

امروز ک یا گندی ک زدم فک نکنم مامانم راضی بشه حالا حالاها

خدا روزی رسانِ قدرتمند من است💜

منم قهرم باخانواده 😑از یه سنی به بعد زندگی سخت میشه باهاشون

من ۱۴ سالگی هر روز ماجرا داشتم 

خدا کاش اپدیت کنه مثلا مشکلاتم بشه پارتنر و دوست و دانشگاه 

ولا خسته شدم🙁😂😂

خدا روزی رسانِ قدرتمند من است💜

وجودشون ازار دهنده اس نمیتونم راحت باشم ولی همش تقصیر خودمه تقصیر خودم هم نیست حقیقتش یهو پاشدم دیدم ...

از دل مامانت راحت در میاد فقط سعی کن نیت درونیت رو با محبت بهش بگی مادرا زود احساساتی میشن

آره زندگی با آدمایی که نسبتشون باهات دورتره سخته 

اما این دو سه روز که تو به خودت بیشتر سخت گرفتی که دق نکردی خودتو تو اتاق حبس کردی؟

حیف نیست روزات این قدر اعصاب خورد کن بگذره؟ به خودت کمک کن تا قضیه رو حلش کنی کم کم قلق این جور زندگی با زن داداشات میاد دستت خوبه باز مادرت کنارت هست اگه مشکلی برات پیش اومد مستقیم با زن داداشت درگیر نشو از مادرت مشورت بگیر نذار کس دیگه ای از مشکلاتت با خبر بشه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز