دو روز پیش رفتیم عروسی که برادرشوهرمو ودجاریم اینام دعوت بودن
اون عروسی به حدی شلوغ بود من اصن جاریمو ندیدم!!
بعد شوهرمو دید تو عروسی بهش گله کرده بود زنت خودشو میگیره نمیاد سلام کنه🫥🫥🫥 اون همیشه انتظار داره من بهش سلام کنم و اینا اون منو میبینه سلام نمیکنه منتظر منه که من برم سلام کنم!!
بعد که شوهرم بهم گفت گفتم من اصن ندیدمش و اینا
بعد که دیدمش رفتم باهاش روبوسی کردم ولی اصن حتی پا نشد😐😐😐بعد عروسی شوهرم با من کلی دعوا کرد که تو انقدر بی عرضه ای به بقیه سلام نمیکنی تو گوه خوردی دیدیش و سلام نکردی
خیلی دلم شکست از شوهرم...💔