عروسی دعوت بودیم همگی
عروسی شهرما بود هرچی تعازف کردم که بیاید خونه ما اماده بشید گفتن نه مزاحم نمیشیم
منم روز عروسی کلی لباس شستم روی دسته مبل بود تا خشک بشه
یه مقدارش هم روی رخت اویز
نهارم خوردیم من دیگه ظرفهاشو نشستم رفتم خونه مامانم که اونجا خواهرم ارایشم کنه