تایپک زدم ولی چون تازه عضو شدم ناپدید شد😐
ما دوتا دانشجو دانشگاه چابهار بودیم انصرارف دادیم ک بشینیم برا کنکور بخونیم
چابهار خونه خواهرم زندگی میکردم ولی خواهرم همش انتظار داره کمکش کنیم چهار تا بچه داره خودشن شاغله
خونه خودمون دشتیاری هست یکی از روستاهای نزدیک چابهار
خانواده پر جمعیتی هستیم داداش بزرگم و زنش خونه دیوار به دیوار ما زندگی میکنن همش رفت و آمد دارن بچه اشون میفرستن پیش ما وقتی از دستش خسته میشن😐
اون یکی داداشم و زنش خونه ما زندگی میکنن زنشم پا به ماه هست ماه بعد زایمان میکنه😐
بابامم همش مهمون میاره هفته ای نیس ک مهمون نداشته باشیم مامان خانم هم ک فقط مجلس گرمی میکنه دست به سیاه و سفید نمیزنه
کنکور نزدیکه باید بشینیم درس بخونیم حداقل نهایی ها رو خوب بدیم اصلا وقت برای تلف کردن نداریم
باید زود تصمیم بگیریم شما بودین بر میگشتین خونه اتون یا خونه خواهرتون میموندین؟