کاربر قدیمی هستم اون یکی معلق شده یه هفته دیگه رفع میشه. یماه دیگه دوسال میشه که داریم خونه مادرش زندگی میکنیم ما اومدیم خونشون و این دوسالم به سختی گذشت خدا بعد اینم کمک کنه چه سختی هایی که خودمو پسرم نمیکشیم. یهو از بیرون اومد جلو بچه گفت اه خسته شدم دلم واسه روزای مجردی تنگ شده گفتم دلت میاد الان بچمون نبود گف اره وقتی تو و بچه نبودین خوش تر بودم نه قسطی نه بدهی هیچی... گفتم پس مردای دیگه چیکار میکنن همه دارن پیشرف میکنن اما ما روز به روز بدتر.
نه درآمد داره نه پول داره که بهم بده نمیزاره هم خودم کار کنم این چندرغازی ام که از اسکاج بافتن درمیاد خرج بچم میشه کمم میاد.
فک میکنه پاقدمه ماست که انقد عذاب میکشیم هی میگه مگه نمیگفتن بچه روزیشو میاره