یچیز جالب بگم براتون؟
من تو زندگیم سختی خیلی زیاد کشیدم تجاوز و خیانت و فوش و کتک و .....
کلا ۱۸ سالمه
سه ساله شدید واسه کنکور روزی ۱۵ ۱۶ ساعت میخونم
و خب همه آزمونا اول بودم
ی هفته است که ی هفته مونده به کنکور درصدام ریخته
تنها راه نجاتم کنکوره
صبح خیلی دلم شکسته بود که خدایا مگه من چیکار کردم که تلاشام نتیجه نده
به همین برکت قسم چشم باز کردم دیدم یهویی رفتم تو باغی که توش گلزار شهداست(یه جنگل بزرگه که توش شهربازی و ی قسمتیش گلزار شهداست)
صبح ساعت ۷ صبح
یساعت تمام گریه کردم بلند بلند هرکی رد میشد با تعجب نگام میکرد
امیدوارم همراهم باشن
دلم خیلی آروم شده