خیلی ظالمه شوهرم از سرکار میاد خستس یکه ماه هروز میره براشون کار کشاورزی میکنه از بعد کار ی بار نمیگه دستش دردنکنه داره برام زحمت میکشه یا براش جبران میکنم کار کشاورزی کار گل کار اسونی من یک ماه درست و حسابی شوهرمو ندیدم ی دو کلمه حرف باهاش نزدم همینطوری میاد خونع میگیره میخوابه
بعد جالب اینحاست فقط مادرش تعریف اون چند تا بچه دیگشو میکنه جلو من همش ی جوری حرف میزن که شوهرت کاری برام نکرده یعنی، همش طلب داره
منم جلوش گفتم شوهرم نباشه بابا کارش چی میخواد بشه تنهایی نمیتونه برسونع از قصد گفتم که فکر نکنه من کورم نمیبینم
چند روز پیش ی چیز گفت منم گفتم دلم براش میسوزه(شوهرمو گفتم) گفتم از سرکار میاد میره میوفته کارکشاورزی میکنه میاد خونه دیگه حال نداره جایه اینکه بگه دست در نکنه برگشته میگه شوهرت سال کمترین کارو برام میکنه امسال فقط بیشترین کارو کرده سالهایی پیش بیشترین کارو اون بچه هام برام میکردن 🥴من چند ساله عروسشم دارم میبینم سخترین کارارو شوهرم براش میکنه
من نمیدونم منظورش چیه و برای چی اینطوری رفتار میکنه منم دیگه جوابشو ندادم
دلم میخواد این حرفی که بهم زدرو به شوهرم بگم بنظرتون بگم؟ چطوری بگم و اینکه بنظرتون دلیل این رفتاراش چیه جلویه من