و از طرفی از دیگران دلممیگیره چون مراعات نمی کنن و حال اطرافیانشون رو هم بد میکنن
خاله من ۹ماهی میشه که فوت شده بعد از اون ماجرا مادربزرگم یکم وضعیتش بدتر شد
ادم که پیر میشه خیلی داغون میشه کاراش و دیکران باید مراعاتشو بکنن ولی خوب ادم خسته میشه
ی وقتایی میاد خونه ما یک ماه میمونه
الان اومده اینجا امروز پنجشنبه اس
اینجا الان روستا هست و وسیله نقلیه سخت پیدا میشه
از صبح اوقات همه رو تلخ کرده و گریه و زاری راه انداخته که من دلم تنگ میشه باید برم سر خاک
خداییش قبلنا میشد بریم الان نمیشه ماشین گیرمون نیومد
من خودم ناراحتم بابت خالم
ولی حرف ها نیشاشون حال ادمو بدتر میکنه
واقعا ناهار رو کوفتمون کرد