من داستانشو کامل خوندم خیلی برام جای ابهام داشت که وقتی اینقدر موکه اذیتش میکرد چرا دوباره از تهران برگشت پیش موکه؟ 😐
یا چرا خواهرش مبینا به مامان اعظمشون گفت که بهش تجاوز شده در صورتی اصلا اینطوری نبود فقط خواهرشو بد نام کرد
یا چرا مادر بزرگه قبل از اینکه از جریان تجاوز مطمئن شه اول به یاسین گفت
بنظرم مونا یکم اغراق میکنه واقعا