2777
2789

دیشب باهاش بحثم شد. نمی‌دونم دقیقاً چی شد، ولی یهو همه‌چی از یه نقطه رفت سمت دلخوری نه داد زدیم، نه قهر کردیم، فقط یهو ساکت شدیم…



و توی همون سکوت، من خداحافظی کردم.

آروم بی‌هیاهوبرای همیشه.😔😔

نه از روی لجبازی.نه از روی غرور… فقط چون دیگه نمی‌تونستم خودمو گول بزنم که ما قراره خوب بشیم وقتی حتی بلد نیستیم با هم حرف بزنیم

امروز صبح هنوز هیچ حرفی بینمون رد و بدل نشده بود…

همون‌طور که تو اون سکوت مونده بودیم مامانش زنگ زد برای خواستگاری.

قشنگ‌ترین و عجیب‌ترین تضاد ممکن… از بحث شب تا زنگ خواستگاری صبح.


نه می‌دونم باید خوشحال باشم، نه ناراحت. فقط احساس می‌کنم یه چیزی بینمون گم شده که بدون اون حتی شیرین‌ترین اتفاقا هم طعم ندارن.

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
توسط   zariqwp  |  12 ساعت پیش
توسط   bff_  |  1 روز پیش