بعد نه ماه بارداری با هزار ذوق و شوق نوزادمو گذاشتن بغلم اکتیوز داره از ترس دارم میمیرم از غصه دارم دق میکنم
هیشکی هیچ اطلاعاتی نداره میزنم نت انقدر عکسای وحشتناکمیاد دلم میخاد نفس نکشم قلبم دیگه نتپه .از وقتی زایمان کردم فهمیدم چقدر زندگی گذشتمو دوس داشتم چقدر همه چی خوب بود الان دلم برا بچه بغلمکباب میشه دوس دارم اگه قراره زجر بکشه خدا راحتش کنه چقدررررر چهرش معصوم و نازه