سلام دوستان من نه ساله زندگی مشترک دارم و ازدواج فامیلی تا الان اختلافات زیاد داشتیم اما مشکل خانواده ها خیر جدیدا من اشتباه بزرگی کردم. و دعوا و مشاجره باهمسرم رو برای خانوادم بیان مردم و رفتم قهر و دلخوری و دعوا بین دو خانواده هم به وجود اومد و خواستم حدا بشم بگم که بچه شش ساله هم دارم با وساطتت خانواده همسر و دوباره دعوا و .... من برگشتم سر زندگی با همسرم و خدایی هم ده روز رفتارش عوض شد مهربون شد اعضابشو کنترل میکرد اما به من جفت که دیگه با خانوادت قطع رابطه حق نداری بری خونشون منم بدم میومد این ده روز گذشت و یک روز سر اینکه من یه چیزی به خواهر شوهرم پیش شوهرم گفتم دوبارع دعوا گرفتیم و خلاصه مقصر این دعوا من اعلام شدم یعنی همسرم میگه من این همه تغییر کردم سعی دارم زندگی رو درست کنم اما تو بدتر میکنی و.... منم بدم میاد اون منو از خانوادم ببره بهشون حرف بزنه من بدم نیاد ولی اگه من اسم کسی رو بیارم میشه دعوا و سریع عصبی میشه من یکی میگم اونم یکی .... الان هم دیشب سر اینکه من گفتم به همسر سفر خانوادکی که قرارع یه ماه بعد با مادر و خواعرت برم رو میگم کنسل کنم من نرم چون اذیت میشم یه سری رفتارا قبلا اذیتم کرده الان دیگه دوس ندارم برم سریع جبهه گرفت که باز مادرت گفته نری اون پرت کرده و اینا و اینکه اصلا بزار برو من تا حالا اگه برات ارزش قائل بودم به خاطر این بوده احترام خانوادمو گرفتی ولی الان داری باهاشون میزاری کمان ومیخوای تا کی ارتباط نگیری منم بدم میاد عصبی میشم من از خانواده خودم ببرم ولی اون همش طرف خانوادش باشه من مشکلی با خانوادش ندارم اما دیگه دوس ندارم مثل قبلا مرز زندگیم معلوم نباشه و رفت امدم اونقدر زیاد باشع ولی اقا بهش بر میخوره دیشب هیلی دعوامون بالاگرفت و تا صبح بحث کردیم اخرشم باز من مقصرم که بد اخلاق شدم و اون هرکاری میکنه من باز دنبال بهانم برا دعوا به گفته خودش الان موندم چیکار کنم میگه اگه میخوای زندگی کنی خودتو درست کن دیگه هم اسم خانواده نیار درصورتی که من فقط گفتک نمیخوام باخواهرت برم سفر بر گشته میگه نه تپ مهارت و هنر زنانگی نداری که تو این اوضاع زندگیتو جمع کنی