با یه اقایی اشنا شدم یک ماهه برای ازدواج.یکبار مادرش اومد نظر خانوادم منفی بود.هرچی به اقا پسر گفتم نظر خانوادم منفیه قبول نکرد و گفت خودم باید بیام خونتون یکبار.
این بین مادرش بهم زنگ زد با ناراحتی که پسرم و علاف خودت نکن.الان من واقعا دلچرکینم از طرفی مادرش باز زنگ زده کی بیایم . بعد گفته من اینروزا نمیتونم بیام وسط هفته هماهنگ کرده.
اقا پسر هم جدیدا میگه باید حجاب بگیری . در صورتی ک میدونه من بی حجابم.
مخالفت خانوادم واسه اینه ک نه خونه داره نه ماشین و.پدرشم کمکش نمیکنه
خب ببین این همه چیش روشنه
تصمیم با خودته
اگه درمورد حجاب کردن نمیتونی خودتو به حجاب قانع کنی
اب پاکی بریز رو دستش
تو ازدواج خانواده هم مهمه،نگی اره پسر خوبیه بقیش اوکیه،وقتی دلت دو راهی گیر کرد یعنی اون کار اشتباهه اگه درست بود دو راهی نمیموند
چه مادر بی تربیتی داره چجوری پسرشو تربیت کرده وقتی خودش بی ادبه. ینی چی که بچه مو علاف نکن 😂، خدا شفا بده
مظلوم گیر آورده من اگه جات بودم با جفت پا میرفتم‌تو حلق مادره
بحث نکن باهاش. حرفاشو گوش کن و سکوت کن. نذار بیان خونتون. معلومه که خانواده پشتش نیستن که هیچ، حتی میزننش . پدرش که نمیدونه آقا پسرش میخواد بیاد خاستگاری مادرشم که گفته بچه مو علاف نکن.
اصا نذار بیان و اگه نظرتو پرسیدن میگی جوابم منفیه دیگه جزئیاتشو نگو ، چون ول‌کن نیستن و اگه دلیلشو بگی مادرش هی باهات بحث میکنه. اینجور آدما امن هم نیستن ، مراقب باش
مرسی از راهنماییت عزیزم. دیشب خیلی فکر کردم . اولش گفتم خب دیگ 32 سالمه . پابه پاش کار میکنم.خودمم شاغلم. ولی اخه مساله اینه وارد این زندگی بشم از لحاظ مالی خیلی سخت میشه.چون اقا پسر نقدینگی نداره.
یکبار بهش گفتم خب تو که 9 ساله کاسبی الان حداقل باید 1 میلیارد برای مخارج شروع زندگی و رهن داشتع باشی که گفت انشالله با وام ازدواج جور میشه .
خب سخته برای من برم تو زندگی ای که حتی پایه های اولیه مالی و نداره .
من خودم ماشینمو دارم . نقدینگی و سرمایه طلامو دارم . ولی ایشون فقط ی موتور و ی ماشین قدیمی شریک با برادرش
ممنون از شما .
من دنبال پول و خونه و ماشین نیستم.ولی از صفر شروع کردن تو این شرایط جامعه اصلا درست نیست.با توجه به اینکه شرایط اقتصادی سخته و اختلاف فرهنگی هم زیاد.از طرفی خودش گفته ک پدر و مادرم از اول زندگی باهم اختلاف داشتن و من تو دعوا بزرگ شدم
فقط نمیخوام دلش بشکنه چون به شدت وابستس
