خواستید بگید بتوچه و به ما چه بگید برام مهم نیست
چون خودم خیانت دیدم، اینو که از زبونش شنیدم واقعاََ تعجب کردم این همه زندگی های متفاوت و داستانهای عجیب....
خانومه، مادر یکی از همکلاسی های پسرمه
رفتیم پارک، بچه ها رفتن بازی کنن، ما هم مشغول صحبت شدیم، گفت من با پسرخالم رابطه دارم
اولش فکر کردم که در حد پیام و زنگ و ایناس
ولی بعد گفت نه همه جوره با همیم طوری که نمیذارم شوهرم دور و برم بیاد😞اصلاََ من هنگ کرده بودم بخدا، جوری که خودمو لعنت کردم و از چایی که آورده بود خوردم
دو تا بچه داره و پسرش دبیرستانیه
شوهرشم فهمیده و اینم براش مهم نبود و میگفت شوهرم خونه و کل وسایل رو عوض کرده تا تنوع بشه برام و حال و هوام عوض بشه