پدرم کم میزاشت

درسام عالی ولی همیشه منت میزاشتن که پول دادیم سرویس مدرسه واست ،

از اون ور داداشم بود که تنها کاری نمیکرد درس خوندن بود ولی براش بهترین دوچرخه و لب تاپ و گوشی و ... میخریدن هر سال هم امکان نداشت تجدید نیارع و انضباط صففرر

اینقد بهم فشار میاوردن که درس خوندن واسه چیه ازدواج خوبه نگاه دختر فلانی کن شوهر کرده تو میمونی رو دستمون و فلاان رشتم ریاضی بود حمایتم نمیکردن فقط میخاستن از اون خونه برم منم یه خاسگار اومد که تعریفشو میکردن بعد از کنکور بهش جواب مثبت دادم  

کنکور هم رشته کامپوتر دانشگاه دولتی قبول شدم فقط شبانه بود یعنی مقداری باید پول میدادن که گفتن نمیدیم و نرفتم 

عزیزم همسنای من توی روستا هم بودن برده بودنشون رژیم غذایی و امپول بهشون داده بودن قدشون ۱۶۰ شده حداقل بعدشم هم راحت بچه دار شدن من که هیچی نکردم چند تا مریضی گرفتم

خلاصه بگم الان حدود نه سال از ازدواجم میگذره شوهرم همش میزنه تو سرم که چرا پدرو مادرت تو شهر بزرگ یه دکتر نبردنت . چرا درس نخوندی چرا سر کار نرفتی 

البته بگم که واسه جهیزیم  دو تا فرش و یه یخچال معمولی و یه تلویزیون گرفتن با هزااااز تا منت میرفتن پیش همه میگفتن فلان قدر دادیم جهیزیه واسه دخترمون 

داداشم هم ماشالا یه عالمه خرج دانشگاهش کردن رشته فنی بود تا تونست لیسانس بگیره و امسال براش زن گرفتن 

مامانم کل این سالها فقط واسه زنش طلا میخرید با پس انداز خودش و حدود پنجاه گرم به زنش داد ولی به من یه النگو دادن فقط 

زنشو بردن میگفتن زندگی ما واسه توئه هر چی میخای بخر 

اونم مبلمان و فرش و یخچال دو قلو ... براش گرفتن در حالی که پدرش یه تلویزیون جارو برقی براش گرفت با چند تا سرویس آشپزخونه 

یه خونه بزرگ و کامل بهش دادن 

ماشین سمند خشک دادن بهش ، بعد وام ازدواج گرفتن بقیه پول رو هم جور کردن دادن بهشون یه اپارتمان هم براشون گرفتن

ولی من فقط همون چند تیکه جهیزیه ناقص با کلی منت 😭

پیمانکاری هم انجام میداد 

مامانم از خرج ما میزد و جمع میکردن میگفتن باید خونه برا داداشت درست کنیم

بنظرتون یه خواهر و برادر بودیم زیاد فرق نزاشتن؟