بچه ها ما یه ماه عروسی کردیم و اومدیم طبقه بالای خونه مادر شوهرم
و خیلی دخالت میکنن و به جر و بحث هم رسیده شوهرمم خیلی بی مسئولیت و بچه ننه س
و از فشار عصبی مریض شدم و الان کلیه م عفونت کرده
و کنکور هم دارم
و با شوهرمم رابطه مون دیگه خوب نیست و سردی بینمون پیش اومده
به نظرتون برم خونه مادرم که هم درس رو بخونم هم از لحاظ عصبی فشار هام کمتر بشه
چون واقعا از شوهرم بیزارم واقعا
وا نه کجا بری. بشین سر زندگیت
نه بدترین کار
خالی گذاشتن خونه و تنها موندن شوهرت هست
اگه قصد ادامه زندگی داری بمون و حل کن
نه
اگه قصدت طلاقه برو اگر هی میخای قهر کنی و دوباره بیای نرو خودتو سبک نکن
نزدیکی دشمنی میاره کاش از اول نزدیک اونا نبودید
الان اگه بری خاندان شوهر بساط علم میکنن که رفته و مقدمات جدایی خود به خود فراهم میکنن با بزرگتر مثل پدر مشورت کن
اونجا خونه تو هست
شوهرت را بفرست خونه مامامش
اگه کم آوردی اره منم تو شرایط تو بودم آنقدر حالم بد شده بود از دستشون که خودکشی کردم کاش میرفتم خونه بابام ولی اونکارو نمیکردم
ازریشه موضوع رو حل کن دیگه نرو خونه مادرشوهرت تانتونن دخالت کنن
بشین خونه خودت
چرا به این زودی ازدواج کردی خب کنکورتو میدادی بعد مراسم میگرفتی
بشین تو خونه ات دختر مشکلت رو حل کن
میخوای حرف بندازی تو دهن مادرشوهر
همه همین درگیری ها را دارن. یعنی زندگی همش همینجوره. باید وایستی و آگاهیت را ببری بالا و شرلیط را درست کنی.
هیچ کس نباید بفهمه و ورود کنه حالا خانواده شوهرت کردند نذار خانواده خودم بفهمن.
ببین تا یکسال اول زن و شوهرها بحث زیاد دارن چون هنوز به اخلاقای هم آشنایی ندارن اگرم نزدیک خانواده ی شوهر باشم خیلی بدتره همه چی.
الان فقط به شوهرت بگو خونرو جداکنه
دقیقا حرفتون درسته دوست عزیز
من خونه رو ترک کردم مثل همین استارتر که میخاد اینکارو کنه و چون خانواده شوهرم دشمنم بودن بساط دوری و جدایی رو فراهم کردن دیگه نزاشتن شوهرم بیاد
الآنم فقط کارای مهظری طلاقمون مونده
استارتر عزیز اینکارو نکن
ازدواج تو سن پایین همینه
زندگی پستی بلندی خیلی داره باید بسازی سیاست داشته باشی
