دیشب خوابم نمیبرد اصلا حدود ساعت۲
رو تخت دراز کشیده بودم رو به سقف خیره بودم
در حد چندثانیه چشمام بسته شد ولی بیدار بودم چون اصلا خوابم نمیبرد
بعد ی حس سبکی خیلییی زیادی داشتم و وقتی به خودم اومدم دیدم بدن اصلیم روی تخته ولی من خودم حس میکردم یکم از تخت ارتفاع دارم البته ن خیلی
سمت چپ بدنم تکون نمیخورد ولی دست راستمو نگاه کردم دیدم روی تخته ولی یه هاله ی کمرنگ عین دستم داره میاد بالا
اونجا بود ک حدس زدم چ اتفاقی داره میوفته و جدی داشتم اشهد میخوندم و تو دلم گفتم ینی زندگی منم اینجا تموم داره میشه؟از مرگ نمیترسیدم ولی اون لحظه خیلی ترس داشتم و هزارتا خاطره یهو تو سرم میومد و از جلو چشمام رد میشد
و جالب تر و ترسناک تر از همه این بود اتاق من تاریکه تاریک بود و لامپ خاموش و در بسته بود ولی من میتونستم بدنمو ببینم
واقعا گیج شدم
و اون لحظه هم نمیتونستم حرف بزنم کسیو صدا کنم انکار قدرت تکلم نداشتم و هر لحظه خداروصدا میزدم