2777
2789
عنوان

مادر بد قلق

79 بازدید | 5 پست

مادرم ۸ دوز آنژیو کرده هی میرم غذا مبپزم ظرفی کاری باشه میکنم میام 

دیشب گفت بمون گفتم برم فردا میام میمونم امشب مرغ گوشت خریدم میگنده شوهرمم گفت بربم خونه خودمدن بخوابیم

از اونور از صبح گفته ساعت ۴ اینجا بیا حتما بیا ۱۰۰بار زنگ زده گفتم چشم میام 

دست آخر الان‌ پسرم شیرینی میخواست من قائم کردم تو ی ظرف دیگه که نخوره چون ۲تا خورده خامه ای براش خوب نیست بیشتر.

هی میگه وردار اون شیرینی ها رو اومدم میگم من قایم کردم دیگه نگو میفهمه هست بهانه میگیره..

برگشته میگه نمیدونم کی بهت گفته بیای اینجا میگم خودت مبگه نه والا من نگفتم ایتقدر راحت میگه من نگفتم بخدا از صبح ک چشم باز کردم تا عصر هی گفته بیا دوستام میان بیا نمیتونم پذیرایی کنم بیاد

لیلی عالم تویی با این همه مجنون....

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

بده از این واژه استفاده کنم اصلا دستم براش نمک نداره غذا میپزم میفرستم براسون اکثر اوقات  یا میرم میپزم

دیشب گفت ماهی دوست دادم خریدم بردم 

هرکار کنم اصلا به چشمشنمیاد

لیلی عالم تویی با این همه مجنون....

هستید دوستان

نظرتون بگید 

واقعا نمیدونم چی درسته 

از اونورم فشار خودم رفته بالا خودش میدونه 

هربار قبل عملم میفهمه شوهر من شیفته لج میکنه ک من برگردم خونه خودم

شوهرم ک هست میگه تو بمون

لیلی عالم تویی با این همه مجنون....
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792