2777
2789

خیلی احساس تنهایی میکنم افسرده شدم 

شوهرم دو تا خواهر و مادرش هم که پیشمون هستن و لی من مادرم ازم دوره خواهر برادر از خودم بزرگتر هم ندارم شوهرم همیشه هر جا بریم هر کاری کنیم ریز تا درشتشو به مادرش و خواهرانش تعریف می‌کنه

با مادر شوهرم هم تو ی خونه زندگی میکنیم همش می‌ره اونور میاد اینور یا مادرشو بوس می‌کنه یا قربون صدقش می‌ره تو دلم بعضی وقتا میگم تو که به مادرت آنقدر وابسته ای چرا زن می‌گرفتی 

من پدرم هم مشکل اعصاب داره هر وقت میرم بهشون سر بزنم ناراحتی پیش میاد شوهرم مغزمو میخوره آنقدر که میگه خانوادت اینجوری اونجوری من هم تحت تاثیر حرفاش قرار گرفتم دلسرد شدم پدرم هم دیگه مثل قبل باهام رفتار نمیکنه 

خیلی تنهام دارم دق میکنم ی دختر یک ساله هم دارم چشماش فقط به نور واکنش داره این هم از همه بیشتر داغونم کرده دارم دق میکنم دیگه 

خیلی تنهام اینجا تو شهر غریب نه دوستی دارم نه رفیقی نه خانوادم هستن نه ی خواهر دارم هیچی

ولی شوهرم دورش آنقدر شلوغه ریز و درشت زندگیمونو برا خواهر مادرش تعریف می‌کنه افسرده شدم با مادرشوهرش هم تو ی خونه این خیلی هم شوهرم بهش وابستس

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز