یه استاد دانشگاهی بود آشنای دورررمونه سر ی مسئله کاری من باهاشون تماس گرفتم و بعدش شمارم سیو کرد و .... من رانمای تور گردشگری ام و تو اینستا فعالیت دارم و از خودم عکس و فیلم میزارم مکان های تفریحی رو توضیح میدم و ....
الان همون آقا انگار از قیافه و کلا سر زبون من خوشش اومده بعد دو هفته امروز پیام داده که شما باید عروس خودمون بشین. گفتم ممنونم لطف دارین ب من بعد گفت شماره پدرتو برام بفرست رفیقمم هست بابات دورادور همو میشناسیم اونم فرستادم و میخوام ماه آینده بیایم خونتون و شما باید عروس ما بشی و ... من استیکر پوکر فرستادم گفت شوخی نمیکنم جدی میگم مگه بد مهمانید گفتم نه این چه حرفیه در خدمتتونیم.
بعد گفت پسر کارمند و خوشتیپ و با اصالته و ... من جوابش ندادم نوشته حرفی نداری ؟
نمیدونم چی بگم 🙄 الان چه جوابی بدم چی بگم اخه.
ولی دلم میخواد قبل اینکه بیان ببینم پسره رو ، ولی نمیشه ک بگم ک 😐