خاطره خنده دار یکی از کاربران رو میگم... اززبون خودشون... وقتی بچه بودم ماهواره نداشتیم داداشم اینا ی شو ایرانی اورده بودن ببینیم...منم ک دیدم خانما خیلی هماهنگ با نیم تنه و دامن کوتاه دارن میرقصن خواسم مثل اونا باشم رفتم س و ت ی ن مامانمو ب همراه ش و ر ت پاچه دار پدرم پوشیدم و رقصیدم...دقت کنید بالاتنه زرشکی پایین تنه ابی اسمونی
وای خدا😄😄😄😄😄😂😂😂😂😂
جاریم گفت برام تل نصب کن منم نصب کردم بعد نشست چت کردن یهو نگا کرد گفت جیگر با کدوم ج هستش
من😱😱😱
خاهرشوهرم😨😨😨😨
جاریم☺
پدرشوهرم👋
آه خدای من روده مان برید 😒😂
با شوهرم نامزد بودم اومدم عطسه بزنم گوزیدم
با خانواده همسرم رفته بودیم مسافرت.. زن عموی همسرم هم اومده بود شوهرش فوت کرده.. به شدت مشغول صحبت با من بود منم فقط هی تایید میکردم و وسطاب حرفای به چیزی هم میگفتم همزمان چندتا موضوع رو با هم پیش میبرد یهو گفت هیچ وقت از ۱۳ بدر خوشش نمیاومد منم درجا گفتم وا چقدر بیشعور بوده.. گفت بابای بچه ها رو میگن عمو خدا بیامرز این عقیده رو داشت .. واقعا به تمام معنا یه لحظه مردم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
30 ثانیه پیش
30 ثانیه پیش
30 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
