گفت خانمه منم گفتم باشه ولی اگه خانمه بیاد شوهرم نیست گفت نه خانمه من آماده شدم درو زدن منم فکر کردم خانمه دیدم سه تا آقا اومدن تو یکیشون خیلی چندش بود تو اتاق عکس عروسیمون بود من زبونم بند اومده بود جلو در ورودی واستاده بودم نرفتم تو اتاق خیلی تو اتاق موندن حتی کشوهای کمد دیواری که توش شلوار و شرت و ..... خودمم بود باز کردن دیدن خدا خدا میکردم برن یه وقت شوهرم نیاد ببینه منو میکشت وقتی رفتن جلو در حیاط شوهرم دیدشون اومد خونه هر چی از دهنش بهم گفت حالم خیلی بده یکیشون خیلی چندش و هیز بود همه چیو باز می‌کرد نگاه می‌کرد حتی دمپایی پوشید رفت تو حموم 🤮
من بودم راه نمی‌دادم
عجب آدم بوده
قبول نکنید بازدید کننده بیاد .. همونجا باید میگفتی بزارید شوهرم بیاد
مگ زبون نداری؟ مرد رو چرا راه دادی تو خونه
به کاربری نگاه کنید فیکه
خواهر من همون دم در به بنگاهییه میگفتی من ک بهتون اطلاع دادم شوهرم نیست و اگر مشتری خانمه تشریف بیارید و اینطوری من معذبم تشریف ببریر و هروقت شوهرم اومدن هماهنگ میکنم
وسلام
نباید میذاشتی منم به دفه همیجورشد
باید زنگ میزدی صاحبخونه تذکر میدادی
واا
میگفتی باز نکنید خب کشو هارو
حمومم میگفتی باز نکنید لطفا
ما برامون مشتری میومد حالا خونه خودمونم بود راحت میگفتیم اونجارو باز نکن لطفا
شما اصلا وقتی شوهرت نیست، قبول نکن کسی بیاد خونه را ببینه. حتی اگه بگه فقط خانم داره میاد.
بعدشم وقتی فهمیدی مردن، نباید درو باز میکردی. سفت و محکم باید میگفتی شما گفتین خانمین فقط، تا شوهرم نباشه مرد راه نمیدم.
شل وا دادی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
