می خوام یه چیزی از خودم بگم که فقط بدونی میشه
من که ازدواج کردم پدرم خونه و ماشین در اختیارم گذاشت ولی شوهرم خیلی ضعیف بود. ضعیفیش به کنار هیچی هم خرج من نمی کرد. هیچی ها
من یه سری از ین ور اونور گل قلمه میزدم و خیلی گل داشتم به سرم زد از همین راه پول دربیارم رفتم گلفروشی خاک با گونی خریدم کلی هم گلدون پلاستیکی از این یه بار مصرف ها خریدم. کلی گل قلمه میزدم و می فروختم. درامد خوبی هم داشتم برای خودم کلی لباس خریدم و خرج کردم
یه زمانی به سرم زد شیرینی بفروشم. یکی دو هفته مونده بود به عید رفتیم یکی از شهرهای اطراف. شیرینی سنتی داشتن که تهران خیلی گرون تر بود. کلی شیرینی با قیمت پایین تر خریدم و ماشین و صندوق رو پر کردم آوردم تو خونه فروختم. اینم خیلی حال داد درامدش خوب بود.حتی رفتم فروشگاه اتکا نزدیک خونمون سفارش گرفتم با کلی دردسر. دو تا وانت شیرینی خواست. تلفنی دو تا وانت سفارش دادم و تحویل فروشگاه دادم. بگذریم که بازم می خواست ولی اون شیرینی فروشی قبول نکرد و گفت نمی تونیم بپزیم. اینو یادمه که چندین سال پیش هر وانت اندازه ۹ میلیون شیرینی میشد و من ۱۲ میلیون می فروختم. پولمم اونقدر خرج نمی کردم سرمایه گذاری می کردم اون موقع حواله ماشین خریدم. حالا صبر کن بازم ادامه داره