من ۶ ساله رل دارم تو تاپیک های قبلیم هم گفته بودم..
و تا حالا همدیگع رو ندیدیم بخاطر اینک سنمون کم بوده و شرایطشو نداشتیم چون اون ی استان دیگ زندگی میکنه(اون شماله من جنوب اون شرقه من غرب)انقد از هم فاصله داریم🙂😂
پسرخوبیه اخلاقش خیلی خوبه و خیلی خوب هم باهم کنار میایم ولی من از شرایطش خوشم نمیاد پدرش کمکش نمیکنه تا زندگیشو جمع کنه و از لحاظ فرهنگی خانواده و فامیل های خوبی ندارع و کلا از لحاظ خانوادگی و فرهنگی ب ما نمیخورن . حرف ازدواج هم هست ولی من گفتم سنمون کمه اونم ک شرایطشو نداره فعلا..
بخاطر خانوادش همیشه نسبت بهش سرد میشم انگار دوسش دارم ولی عاشقش نیستم و دوست ندارم باهاش ازدواج کنم هرچند وقت یکبار به اینا فکر میکنم ولی دوسش دارم و میدونم کسیو نداره و اگ ولش کنم خیلی اذیت میشه دلم نمیخواد ناراحتش کنم
ولی میترسم بعدا پشیمون بشم یا خیلی دیر بشه برای جدا شدن از طرفی خودمم یکم بهش وابسته شدم و مهمترین ادم زندگیمه یا شایدم بخاطر اینه ک چندسال باهم بودیم و یجورایی به بودنش عادت کردم نمیدونم
بنظرتون چیکار کنم با این وضعیت؟