شروع دلانه ای بسیار زیبا.....
، ننه که نزدیک شد و گوشه ی چادرش رو بالا گرفت تازه فهمیدم میخواد چیکار کنه! تو یک حرکت ناگهانی ننه گره ی چادرش رو باز کرد و خاک رو ریخت رو سر و صورت عروس تازه! فروزان جیغی کشید و خودش رو عقب کشید، همهمه ای بین زن ها درست شده بود و صدای فریاد ننه کل خونه رو گرفته بود +این خاک رو ریختم تا بفهمی خاک بر سر شدی، فکر کردی من میذارم آب خوش از گلوت پایین بره؟