سلام سلام
دیگه گفتم اینجا غر بزنم چاره نیست
احساس پوچی دارم احساس بی ارزشی اینکه اصلا چرا آدمی مثل من تو این دنیا وجود داره....
نه خدا نه خودم از خودم راضیم نه باعث افتخار خانواده ن
من ۱۷.۱۸ سالمه و تو این سه سال به شدت چاق شدم خیلیی زیاد قبلا هم بودم ولی هفتم هستم خوب رژیم گرفتم کلی لاغر شدم بعدش دوباره سه برابرش برگشت
من کنکور دارم تجربی هدفم پزشکی بود و هست
چاقی اتقدر مرض برام آورد که تنبلی تخمدان که دارم امروز آمپول پروژسترون زدم که خودش هزار تا عوارض
مدتیه ریزش مو شدید گرفتم موهام نصف شده
الانم دو هفته دیگه عروسی داریم بدبختانه مختلطم هست
کل فامیل هستن
هیچی دارن از افسردگی میمیرم عکسای قلبمو نگاه میکتن چقدر خوب و شاد بودم الان دیگه دارم سکته میکنم همه اینا کنار
هیچ دوستی ندارم هیچ دوستی
بعد از ترم اول که نفر اول کلاس شدم خیر سرم و غیبت هام زیاد بود همه بچه های کلاس از من بدشون اومد اینم کنار
حس میکنم تو همه چیز انگار فقط من مقصرم خانواده که تا میام یه چیزی بگم ..اینطورین که ما هر چیز که لازم بوده فراهم کردیم همه چیز تقصیر خودته خوب اینطورم بوده ...
امسال آنقدر بد بود که اخلاق منم کلی تغییر کرد
هرچیزی میام میگم مامانم جیغ داد کلی سرکوفت البته خوب حقم داره دیگه
هیچی دیگه فقط میخوام ..../