قبلا باهم بودیم خیلی زیااد دوسش داشتم یعنی اولین و اخرین عشقم بود تا اینکه ترکم کرد و خیانت کرد بهم ...قلبم و روحم و زندگیم نابود شد ...تا اینکه بعد سه سال برگشت به التماس ..خونوادش و کل فامیل واسطه کرد ..ولی حالا من سال اول کنکور قبول شده بودم علوم پزشکی استان خودمون و بواسطه این جایگاه که اصلاااا قصد پز دادن ندارم بخدا خواستگارای زیادی پیدا کردم و کسایی دیدم که واقعا عاشقم شدن ولی من دیگه قصدی نداشتم ...اما یکم خونواده سخت گرفتن تا اینکه من بالجبار برگشتم بهش ...روزی که رفتیم ازمایش خون بدیم تاپیک زدم که انگار دارم میرم پای دار ولی توی این مدت طوری رفتار کرد که کلاااا اعتمادمو جلب کرد ...ادم سستی نیستم ادم شل و اویزون هم نیستم زودم دل نمیدم...ولی انگار که تونست قلبمون تسخیر خودش کنه ...خواستم بگم گاها فرصت بدین اگه راهی هست...زود تحت تاثیر یه عده بچه سال نیوفتین و بگین دیگه تموم دیگع اصلا دیگه نمیشه...و البته من الانم میگم اگه بخواد بهم خیانت کنه هم دیگه من نمیشکنم چون الان قویم...🫂بمونه به یادگار
نَوایی نَوایی نوایییی!همه باوفایند تو گل بی وفایی...🍃☹💙🫂یه دختر که از بچگی تن به انتخابات اشتباه خانواده داده...🥲