از ۱ ماه قبل عید هرچند روز یه بار به یه چیزی گیر میده و دعوا راه میندازه، دقیقا فردا تولدش که کلی سورپرایزش کردم و هزینه کردم سر اینکه مدادش گم شده بود گیر داد که تو یه جا انداختی هرچی گفنم نه باز گفت چرا تو جابجا کردی گم شده و بعدم قهر کرد..
اه اه از مردایی که قهر میکنن حس زن بودن میگیرم ازشون
شوهر خودمم همینه
بهش میگم قهر نکن خانومم
روز بد زندگی من 😔😔😔😔 لطفا اگه خوندی دوس داشتی ی فاتحه ی صلوات یا حتی خدا بیامرزی بده ۲۵اسفند۱۴۰۱ بود روز تصادف بابای مهربونم بدتر از اون روز ۵فروردین ۱۴۰۲شد روز اسمونی شدنش دورت بگردم مهربون بابای من هنوز جوون بودی چرا نمیتونم باور کنم که نیستی چرا....