همه برای بچه اول این نگرانی ها رو دارن
اما دنیا که اومد کم کم همه چیز رو یاد میگیری😍
من دخترم وقتی دنیا اومد مادرم دقیقا 12 روز بعد سزارینم رفت خونشون (یه شهر دیگه زندگی میکنن)
همسرم هم از ساعت 5 صبح تا 8 شب سر کار بودن
من موندم و یه نی نی 12 روزهء غرغرو و شهر غریب تک و تنها
روزای اول ساعتها مینشستم گریه میکردم
کمکم تو خودم علائم افسردگی بعد از زایمان رو داشتم میدیدم که به خودم اومدم
ورزش کردم
لاغر شدم
شکمم رو صاف کردم
باز خوشگل شدم😂
روحیه ام برگشت
بچه ام رو هم دست تنها به بهترین شکل بزرگ کردم
یه وقتی شد که همسرم شبکار بودن بچم واکسن زده بود تب داشت تنها ساعت 2 نصفه شب بردمش بیمارستان
و.........
گذشت
الان هزار ماشاالله نور چشمم 7 سالشه 😍
اون روزا هر کس من و بچم رو میدید میپرسید چطوری دست تنها؟
میگفتم با عشق مادرانه😍
الانم باردارم
بارداری پر خطر و استراحت و داستان
هنوزم غریبم
هنوزم تنهام
تازه رسیدگی به خودم و مصائب بارداریم کنار رسیدگی به نور چشمم هم هست😍
اما اینم میگذره و خوشیش میمونه واسمون😍
دلت رو بسپر به خدا