امشب خونه مادرشوهرم خوابیدیم که فردا سیزده بدر باهم بریم بیرون، ساعت یک شب توی اتاق تازه داشت چشمامگرم میشد یهو صدای خش خش اومد چراغوروشن کردیم یه سوسک قهوه ای خیلی بزرگ بالا سرم روی کشو بود واااای سکته کردم شوهرم کشتش بعد باهمسرم و بچم اومدیم توی سالن پیش بقیه همه خوابن اما من از ترس دارم سکته میکنم فوبیا سوسک قهوه ای دارم همش با چراغ قوه کوشیم اینور اونورم چک میکنم چون گفتن چندشب پیش هم مثل اینکه سوسک بوده کشتن😩😩😩 توی تاریکی روی مبل نشستم😭😭😭