2777
2789
عنوان

مشکلاتی که با شوهرم دارم

1159 بازدید | 41 پست

من تقریبا ۱۴ ساله ازدواج کردم.با یک مردی که مثلن تحصیلات عالیه داشت.و اما

از اول مشکلات زیادی باهاش داشتم از همون اول عقدم.اینکه زیاد برای با من بودن علاقه نشون نمی داد.بیرون نمی برد من رو.برای بیرون رفتن با خانوادش مثل بچه ها ذوق می کرد.همیشه در حالت قهر و فحش به سر می برد.برادرش و خواهراش رو میدید مثل بچه ۲ ساله ذوق می کرد.و می‌چسبید بهشون .یادمه شبها که عقد بودیم میرفت با برادرش که مجرد بود تا پاسی از شب بازی می کرد. و یه اتاق دیگه می‌خوابید یا فیلم میدید.همش گلایه می کرد چرا خونه اونا نمی رم.بهم بی احترامی می کردن من باید هیچی نمی گفتم.خونشون کک داشت من رو دعوا می کرد یادمه یه شب گردن من رو فشار میداد تو با بقیه زنها متفاوتی.که کک باید تو بگزه و تو هیچی نگی

سوالاتی در مورد عفونت شدید رحم.........و سرکلاژ شکمی داشتید.در حد توانم پاسخ میدم....خداممنونتم..

عید و یا ۱۳ بدر یا هر تعطیلاتی باید خونه اونا میخورم.اگه نبودم قهر می کرد و فحش میداد.همیشه سره سنگین بود باهام.من تنها ۲۴ سالم بود

سوالاتی در مورد عفونت شدید رحم.........و سرکلاژ شکمی داشتید.در حد توانم پاسخ میدم....خداممنونتم..

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خب ؟

مسولیت شمادرقبال خودتان این است باافرادی دوستی کنیدوبه کسانی عشق بورزید،که به ذهن شمااحترام میگذارند!عاشق آشپزی نویسندگی وشعر،ورزش،موسیقی،محیط زیست! ،یه ستاره توهفتاآسمون ندارم،سرموروشونه های بی کسی م میزارم /// بازم خدایاشکرت😍

همیشه کجا میریم یا چیکار می کنیم باید به خانوادش جواب پس می‌دادیم.از در خونه بیرون جرات نداشت بره.چون از خانوادش می‌ترسید.اگه جایی ذوق می کردم یا چیزی می گفتم قشنگه .دعوام می کرد تو چیز ندید هستی.به مادرم فحش میداد.به مادرم سلام نمی کرد

سوالاتی در مورد عفونت شدید رحم.........و سرکلاژ شکمی داشتید.در حد توانم پاسخ میدم....خداممنونتم..

از برادرام فراری بود.به مادرش وابسته شدید بود.من باید از نظر اون خانوادم رو فراموش می کردم.تو عقد بودم

سوالاتی در مورد عفونت شدید رحم.........و سرکلاژ شکمی داشتید.در حد توانم پاسخ میدم....خداممنونتم..

من ۳ سال بعد از عقد باهاش عروسی کردم.برای زندگی رفتیم یه شهر دور.بازم به کاراش ادامه داد ولی یکم بهتر شده بود.ولی وقتی میومدیم شهرمون من تا چند روز خانوادم رو نمی دیدم.وقتی هم میرفتم ببینمشون اینقدر بد رفتار می کرد باهام که خسته میشدم از رفتاراش.من عیدا روز چند عید میتونستم برم سر بزنم از مادرم و پدرم.

سوالاتی در مورد عفونت شدید رحم.........و سرکلاژ شکمی داشتید.در حد توانم پاسخ میدم....خداممنونتم..

برادرام از ایران رفتن.و من تنها فرزند پدر و مادرم شدم.اولین فرزندم رو تو راه اومدن به سر زدن به خانوادش از دست دادم.زایمان زودرس گرفتم.و من از لحاظ روحی خیلی داغون شده بودم و تنها به طلاق فکر می کردم

سوالاتی در مورد عفونت شدید رحم.........و سرکلاژ شکمی داشتید.در حد توانم پاسخ میدم....خداممنونتم..

۳ ماه طول کشید که تصمیم گرفتم به زندگی با این فرد ادامه بدم.جالبه وقتی عید میشه اگه ازش بخوام یه شب عید خونه مامانم باشیم عصبی میشد و دعوا و فحشش به راه بود.

سوالاتی در مورد عفونت شدید رحم.........و سرکلاژ شکمی داشتید.در حد توانم پاسخ میدم....خداممنونتم..

یزید زمانه

خدایا شکرت.  پیرو فیک بودن بعضیا  امشب دلم می خواست منم فیک بودم دردام همه ساخته خیالاتم بود همه ی همش برای این بود که نی نی سايت‌یها بهم توجه کنن کاش نوجوانی بودم که همه رو سر کار گذاشته  یا مردی بودم که میون زنا خودمو بانو جا زدم.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   ابرو_کمونیa  |  9 ساعت پیش