امروز بچم تو کوچه بازی میکرد منم پیشش بودم ک عموم زنگ زد ک تو راهن دارن میان خونمون منم خونم نامرتب بود و شیرینی و آجیل تموم کرده بودم گفتم نیستیم خونه جاریم رفتیم تا گوشی رو قطع کردم باهاشون تو کوچه چشم تو چشم شدم😫 ای خدا فقط یکبار تو عمرم مهمونو پیچوندم این حقم نبود ک اینطوری ضایع شم😩😫