خونه امو دادم اجاره . تا پاییز تموم میشه . خودم میرم میشینم . مادرشوهرم همش میومد خونه امون شبم میموند . منم گفتم چرا پسرتو انقدر بچه ننه اس . بزار یاد بگیره مستقل باشه . اصلا نیا اونجا روزی دو ساعت همو ببینیم بسته .. البته با لحن نرم و اینا . اونم گفت حق با توعه و فلان . شوهرم خونه نبود منم تا تونستم حرف بهش زدم سبک شدم . بعدش گفتم اگه بهش بگی احسان بهم میگه منم ناراحت میشم . گفته نه بابا اتفاقا حق با توعه🤣🤣🤣خیلی سبکمممم